Nominated for 1 BAFTA Award1 nomination total
6.4 / 10
1194 votes
فیلمی به کارگردانی:Lewis Gilbert
با پایان جنگ جهانی دوم، سرگرد فریس در جنگلهای مالزی در کنار گروههای چریکی میجنگد. فریس، یک آمریکایی است که به ارتش هشتم استرالیا ملحق شده و برای هماهنگی با گروههای چریکی بومی در آنجا مانده است. با تسلیم بیقید و شرط ژاپن، همه خوشحال هستند، اما یک افسر بریتانیایی با اشاره به این موضوع میگوید که گرچه مردم مالزی به بریتانیاییها در شکست ژاپنیها کمک کردند، اما وفاداری آنها تغییر خواهد کرد و ممکن است در آینده نزدیک نسبت به بریتانیاییها آنچنان هم دوستانه رفتار نکنند. مالزی مستعمره بریتانیا است و مانند بسیاری از مستعمرات دیگر، برای به دست آوردن استقلال خود از قدرتهای اروپایی در تلاش است. نزدیکترین دوست و رفیق سرگرد فریس در طول جنگ، سرهنگ مالزیایی، نگ، است. فریس از نگ میخواهد که به او در یک سرمایهگذاری تجاری بپیوندد. فریس چند هکتار زمین غنی از درختان لاستیک و معادن قلع خریداری کرده است. او به نگ پیشنهاد شراکت برابر در این سرمایهگذاری را میدهد، اما سرهنگ نگ رد میکند. او توضیح میدهد که باید برای تحصیل در یک مدرسه برای کادر سیاسی به مسکو برود. دو دوست از هم جدا میشوند. هشت سال بعد، بریتانیاییها در مالزی با مشکلات بزرگی مواجه هستند. بسیاری از گروههای چریکی آشکارا به کاروانهای ارتش بریتانیا حمله میکنند، افسران بریتانیایی را میکشند، به مزارع و کسبوکارهای محلی حمله میکنند، حقوق و دستمزد شرکتهای محلی را میدزدند، استعمارگران اروپایی را ربوده و اموال استعماری بریتانیا را در منطقه تخریب میکنند. دولت بریتانیا در حال مذاکره برای خروج مسالمتآمیز نیروهای استعماری بریتانیا از مالزی است و به این کشور وعده استقلال کامل میدهد. اما رهبران چریکی به حرف بریتانیاییها اعتماد ندارند. بنابراین، آنها به جنگ چریکی خود علیه مقامات استعماری ادامه میدهند. بسیاری از استعمارگران اروپایی، صاحبان مزارع و کسبوکارها، شرکتها و داراییهای خود را میفروشند و مالزی را ترک میکنند. تنها کسی که نگران حوادث خشونتآمیز اطرافش نیست، سرگرد فریس است. مزارع و معادن قلع او مورد حمله شورشیان قرار نمیگیرد. وقتی او با ماشین روباز خود در جادههای محلی رانندگی میکند، گروههای چریکی که در کمین نشستهاند به او آسیبی نمیرسانند. یک روز، روزنامههای محلی انگلیسیزبان، با استناد به یک روزنامه تبلیغاتی شوروی، نشان میدهند که رهبر سابق چریکهای مالزی، سرهنگ نگ، از مسکو بازگشته تا تمام گروههای چریکی در مالزی را هماهنگ کند. رئیس پلیس و فرمانده ارتش بریتانیا در منطقه به خانه سرگرد فریس میآیند تا این واقعیت را تأیید کنند که فریس در طول جنگ، با نگ علیه نیروهای ژاپنی از نزدیک همکاری میکرده است. وقتی فریس این واقعیت را تأیید میکند، دو مقام بریتانیایی از او میخواهند که به جنگل برود و با پیامی از طرف بریتانیا با نگ تماس بگیرد. آنها میخواهند به رهبر چریکی منتقل کنند که بریتانیاییها قصد صادقانهای برای خروج از مالزی و اجازه دادن به استقلال کامل کشور دارند. آنها همچنین میخواهند چریکها حملات خود را به ارتش بریتانیا و استعمارگران متوقف کنند تا به آنها فرصت دهند تا برای خروج از مالزی برنامهریزی کنند. مقامات امیدوارند که سرگرد فریس بتواند نگ و چریکهای شورشی را به همکاری ترغیب کند. چند روز بعد، فریس به تنهایی و به دنبال دوست قدیمی خود در جنگ، سرهنگ نگ، به جنگل میرود.