The Ron Clark Story

فیلمی به کارگردانی:Randa Haines

در سال ۱۹۹۸، ران کلارک که هنوز در ابتدای دوران حرفه‌ای خود بود، زندگی آرام و باثبات خود را در مدرسه‌ای ابتدایی در حومه شهر زادگاهش در کارولینای شمالی رها کرد. در آن مدرسه، همکاران و دانش‌آموزانش به خاطر روش‌های نوآورانه تدریسش و در نتیجه، افزایش نمرات در آزمون‌ها، از او قدردانی می‌کردند. با این حال، او تصمیم گرفت به دنبال شغل معلمی در یک مدرسه دشوار در منطقه‌ای فقیرنشین در نیویورک بگردد، جایی که احساس می‌کرد می‌تواند مفیدتر واقع شود. سرانجام، در مدرسه ابتدایی اینر هارلم شغلی پیدا کرد؛ مدرسه‌ای که دانش‌آموزان بر اساس پتانسیل‌شان دسته‌بندی شده بودند. از آنجا که کلارک سفیدپوست و خوش‌سیما بود، مدیر مدرسه، خانم ترنر، می‌خواست او را به کلاس ممتاز اختصاص دهد، به‌ویژه به این دلیل که امنیت شغلی ترنر به نمرات خوب آزمون‌ها بستگی داشت. با این حال، کلارک می‌خواست کلاس محروم‌ترها را بر عهده بگیرد. او به‌سرعت متوجه شد که این نبرد اراده‌ها بین او و دانش‌آموزان بی‌انضباطش است تا مشخص شود چه کسی می‌تواند دوام بیاورد. اما همچنین آموخت که باید آن‌ها را، هم به‌صورت فردی و هم گروهی، درک کند و با سطح فکری آن‌ها ارتباط برقرار کند تا قبل از تدریس مطالب درسی، بتواند به آن‌ها نفوذ کند. اما حتی بهترین برنامه‌ریزی‌ها نیز می‌توانند با رویدادهای غیرمنتظره‌ای مانند بیماری و رفتار دیگران که خارج از کنترل اوست، از مسیر خود خارج شوند. او همچنین باید بر پیش‌بینی خودتحقق‌یافته شکست غلبه کند تا حس ارزشمندی را در دانش‌آموزانش القا کند. در تمام این مدت، ماریسا وگا، پیشخدمت زیبای رستورانی که او به‌صورت پاره‌وقت در آن کار می‌کرد، از او حمایت می‌کرد.